امروزه موضوع توسعه در بیشتر محافل علمی و رسانه ای، مورد بحث قرار می گیرد و دغدغه همه مدیران ارشد و سیاستمداران بهبود شاخص های توسعه است، که نشان از اهمیت آن دارد. در عرصه بین الملل نیز این موضوع اهمیت ویژه ای دارد طوری که کشورهای دنیا بر اساس این موضوع به دو گروه عمده تقسیم بندی شده اند؛ کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه.
عوامل متعددی برای نیل به توسعه مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند که یکی از مهمترین این عوامل سرمایه است. سرمایه انواع مختلفی دارد، از جمله سرمایه طبیعی، فیزیکی، مالی، انسانی. سرمایه اجتماعی مفهومی است که اخیرا در ادبیات توسعه وارد شده و طرفداران زیادی پیدا کرده است.
در ادبیات توسعه از عامل سرمایه به عنوان مهمترین محرک و پیشران توسعه یاد می شود. هیچ کشوری به رشد و توسعه اقتصادی دست نیافته مگر اینکه از قبل بخشی از تولید ملی خود را پس انداز و سرمایه گذاری کرده باشد. البته در اقتصادهای گذشته سرمایه های ملموس (سرمایه های طبیعی، فیزیکی و مالی) جلوه بیشتری داشتند و به سرمایه های غیر ملموس (سرمایه انسانی، اجتماعی، فکری یا معنوی و سرمایه فرهنگی) توجه چندانی نمی شد؛ زیرا در گذشته توسعه در حد رشد اقتصادی محدود می شد و شاخصی جز رشد GNP نداشت. اما با گذشت زمان این حقیقت آشکار شد که صرفا پرداختن به معیشت و آسایش انسان ها، احساس خوشی و سعادت را در آن ها تضمین نمی کند. اما وقتی مفهوم توسعه بهبود می یابد و انسان هم موضوع توسعه قرار می گیرد و هم غایت آن، عناصر بسیار مهم تر دیگری نیز باید به این آسایش افزوده شود تا علاوه بر جسم، ابعاد دیگر انسان نیز، همزمان و موزون رشد یابد.
انسان اجتماعی نیاز دارد تا در کنش با دیگران نیز احساس سعادت داشته باشد و به این ترتیب مفهوم سرمایه اجتماعی به ادبیات توسعه افزوده می شود.
نخستین توجهات به این مقوله مهم در مباحث هانیفان (۱۹۱۶) مطرح شد. وی از مفهوم سرمایه اجتماعی در قالب هایی چون دوستی، مهربانی و معاشرت اجتماعی برای بررسی نقش مشارکت در جوامع آموزشی به منظور بهبود عملکرد مدارس استفاده نمود. اما گسترش انفجاری این مفهوم از اوایل دهه نود قرن بیستم، با آثار پوتنام آغاز و به سرعت در حوزه های مختلف جامعه شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی و سایر علوم اجتماعی کانون توجه محققان و اندیشمندان واقع شد.
اگرچه مفهوم سرمایه اجتماعی در ادبیات توسعه، در دوران طفولیت خود به سر می برد اما تعاریف متعددی از آن ارائه شده است که نشان از پیچیدگی این نوع سرمایه دارد. سرمایه اجتماعی یک مفهوم جمعی است، برخلاف سرمایه انسانی که مفهومی فردی است و در مقیاس فردی اندازه گیری می شود.
تعریف پوتنام : شبکه ها، هنجارها و اعتماد تواناساز مشارکت کنندگانی که هدف های مشترکی را در فعالیت های موثرتر با یکدیگر پیگیری می کنند.
تعریف فوکویاما: مجموعه هنجارهای موجود در سیستم های اجتماعی که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه شده و باعث پایین آمدن سطح هزینه های تبادلات و ارتباطات می گردد.
چهار ویژگی کلیدی برای سرمایه اجتماعی:
-
مصرف کمتر، استهلاک بیشتر: این ویژگی بیانگر این است که سرمایه اجتماعی بر خلاف سرمایه فیزیکی و مشابه با سرمایه انسانی، به تبع استفاده، نه تنها دچار کاستی نمی شود بلکه افزایش می یابد و اگر مورد استفاده قرار نگیرد، نابود می شود. یعنی مصرف بیشتر از سرمایه اجتماعی به انباشت بیشتر و استهلاک کمتر آن می انجامد.
-
دو نفر، حداقل لازم: یعنی برای تشکیل و به کاراندازی سرمایه اجتماعی به بیش از یک نفر نیاز است. سرمایه اجتماعی در شبکه ی روابط قرار دارد و دارایی شخصی نیست. این ویژگی تفاوت اساسی بین سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی را بیان میدارد؛ چون سرمایه انسانی، همانطور که قبلا اشاره شد، یک مفهوم فردی است.
-
ماهیت حاوی منفعت: این ویژگی مشترک در بین تمام انواع سرمایه است و از آن جا که مفهوم سرمایه اجتماعی، موجودی انباشته شده و حاوی منافع است، می تواند سرمایه تلقی شود.
-
نیازمند زمان برای ایجاد و تقویت: سرمایه اجتماعی نیز مانند تمام انواع دیگر سرمایه برای ایجاد نیاز به سرمایه گذاری دارد. چندین نسل طول می کشد تا سرمایه اجتماعی به طور کامل شکل بگیرد درحالی که نابودی آن نیاز به زمان زیادی ندارد. در واقع زمان، هزینه اصلی تشکیل و تقویت سرمایه اجتماعی است.
سرمایه اجتماعی را می توان به نخ در خیاطی تشبیه کرد که اگرچه چندان مشهود و ملموس نیست اما بدون وجود آن تکه های منفک و مستقل پارچه نمی توانند کنار هم جمع شده و مجموعه ای واحد، مفید و قابل استفاده تشکیل دهند.
فاین (۲۰۰۱) معتقد است سرمایه اجتماعی به منزله چسبی است که انسجام جوامع را تضمین می کند و بدون آن هیچ رشد اقتصادی یا بهزیستی انسانی میسر نمی شود.
در بحث از فواید و کارکردهای سرمایه اجتماعی در سه سطح می توان سخن گفت:
– در سطح خرد، سطح روابط میان افراد (خانواده، دوستان، همسایگان)
– سطح میانی، سطح انجمن ها و سازمان های واسطه (باشگاه ها، شرکت ها و احزاب سیاسی)
– سطح کلان، نهادهای اجتماعی (دولت، وزارتخانه ها)
در سطح خرد و میانی سرمایه اجتماعی با تسهیل و کاهش هزینه مناسبات اجتماعی و مبادلات اقتصادی، موجب بهره برداری بهتر از مزیت های نسبی بین افراد، شرکت ها، صنایع و مناطق می شود. اگرچه سرمایه اجتماعی همانند سرمایه انسانی در تابع تولید شرکت ها منظور نمی شود اما با کاهش فشار ناشی از کار و فعالیت، کمک به ایجاد جو دوستانه و کم تنش، ایجاد حس تعلق به محیط کار، برقراری روابط بهتر، ایجاد مشارکت و امکان بهره گیری بهینه از انرژی جمعی به افزایش روزافزون بهره وری نیروی کار می انجامد و این خود باعث تسهیل امر خطیر مدیریت، بهبود فرآیند تولید و افزایش کیفیت محصولات می شود.
از دیدگاه ناهاپیت و گوشال سرمایه اجتماعی قابلیت و دارایی بسیار مهمی است که می تواند به سازمانها در خلق و تسهیل دانش کمک کند و و برای آنها یک مزیت سازمانی پایدار محسوب می شود. همچنین تحقیقات آدلر و کان نشان می دهد سرمایه اجتماعی سازمان میتواند از سرمایه ی فکری حمایت کند.
تحقیقات انجام شده در واحدهای تحقیق و توسعه شرکت های موفق نشان می دهد مدیریت منعطف و مبتنی بر استفاده از هنجارهای حرفه ای، برخلاف مدیریت بوروکراتیک، موجب کاهش شدید هزینه های تعاملات کاری شده و به فعالیتهای شرکت سرعت می بخشد.
افزایش سرمایه اجتماعی کارکردهای مفید بسیاری هم در سطح جامعه دارد؛ از جمله کاهش نرخ جنایت، کاهش فشارهای اجتماعی و افزایش سلامت روانی، تولید حس تعلق و خوشبختی.
کارشناسان بر این نکته تاکید می کنند علیرغم اینکه دیدگاه های سنتی مدیریت، به سرمایه های فیزیکی، اقتصادی و انسانی تاکید فراوانی داشته است، اما در دیدگاه های اخیر برای سرمایه اجتماعی نقش بسیار ویژه ای قائل شده اند تا حدی که اعتقاد بر این است که در جامعه بدون سرمایه اجتماعی کافی، سایر سرمایه ها تلف شده و از بین میروند.
اعتماد بالا که نشان از سرمایه اجتماعی بالا است، دارای ارزش اقتصادی است، چرا که با کاهش هزینه های مبادلاتی و هزینه های مربوط به انعقاد و اجرای قراردادها، کارایی اقتصادی را افزایش می دهد.
بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که یکی از موانع اصلی بر سر راه پیشرفت و رشد اقتصادی کشورها، مخصوصا کشورهایی که در رده های پایین تر رشد اقتصادی واقع هستند، پایین بودن سطح سرمایه اجتماعی آنان است. گواه این مدعا مطالعه تجربی تمپل (۲۰۰۰) است که نشان می دهد که سرمایه اجتماعی و یا دست کم برخی از اجزای آن، در کشورهای توسعه یافته عضو OECD به میزان قابل توجهی بالاتر از مقدار آن در کشورهای درحال توسعه و کمتر توسعه یافته است.
از نظر فوکویاما (۱۹۹۹) مهمترین اقداماتی که دولت ها برای تقویت سرمایه اجتماعی می توانند انجام دهند، چنین است:
-
تشویق و تقویت شکل گیری نهادهای مدنی
-
تقویت و غنی سازی آموزش های عمومی
-
تامین امنیت شهروندان در جهت حضور داوطلبانه در نهادهای اجتماعی
-
پرهیز از تصدی گری توسط دولت و واگذاری بخش های مختلف به نهادهای مردمی، به منظور جلب مشارکت آنها و تقویت اعتماد عمومی