نگاهی به اقتصاد هنر، به بهانه بازدید از نمایشگاه نگارگری هنرجوهای استاد مهدوی در نگارخانه رضوان مشهد
بسیار نوشته اند و گفته اند که هنر و گسترش آن، مزایای فراوانی برای جامعه دارد و از این رو درآمدزایی صرف، هدف اصلی هنر نیست. حال این سوال اساسی مطرح می شود که هنرمند چگونه باید هزینه های کار و زندگی خود را تامین کند؟ اقتصاد و نیازهای اقتصادی، واقعیتی گریزناپذیر است که نمی توان از آن چشم پوشید یا در خیال و اوهام از آن گذر کرد. پس هنرمند چه کند؟ آیا به بهانه ی مسائل اقتصادی از آفرینش هنری دست بردارد؟ اگر هنر مزایای بسیاری برای جامعه دارد و می تواند از هزینه های اجتماعی بکاهد، وظیفه ی جامعه نسبت به هنر و هنرمند چیست؟
برای رونق بازار هنر لازم است فاصله ی بین دو طرف عرضه و تقاضا کم شود و برای این منظور راه های مختلفی پیشنهاد می شود که در ادامه بررسی خواهد شد اما، قبل از آن تفاوت اصلی محصولات هنری با سایر کالاها در اقتصاد، بیان می گردد.
گیزنبرگ و تراسبی در کتاب خود با عنوان اقتصاد هنر، این تفاوت را تحت اصطلاح «اعتیاد عقلانی» شرح می دهند که به معنای پرورش و فرهیخته سازی سلیقه هاست. این ویژگی، کالاهای هنری را از سایر کالاها متمایز کرده و از این اصل سرچشمه می گیرد که خریدار آثار هنری از خلاقیتی که باعث خلقِ اثر شده است، بهره مند است، هرچند در سطحی کمتر از هنرمندِ خالق اثر. به عبارت دیگر تقاضای کالای هنری به سلیقه هایی اتکا دارد که تا حدودی فرهیخته و با فرهنگ هستند.
حال روش هایی که از طریق آنها می توان ضمن پرورش سلیقه ها، به رونق بازار هنر کمک کرد، توضیح داده می شود:
اول: هنرمندان با امکانات اندکی که در اختیار دارند، سعی در معرفی خود نمایند. یکی از بهترین و کم هزینه ترین راه ها این است که شناسنامه ای کوچک و مختصر برای هر اثرِ خود تهیه کنند تا ضمن نمایش اثر، خود را نیز معرفی نمایند. این شناسنامه باید به بهترین نحو مشخصاتی از اثر و صاحب اثر عرضه نماید طوری که باعث برقراری ارتباط حسی با بازدیدکننده شده، سلیقه وی را تحت تاثیر قرار دهد، علاقه ی او را برانگیخته و در نهایت تمایل وی را برای خرید افزایش دهد.
دوم: اطلاع رسانی گسترده ی نمایشگاه های هنری در بین اقشار مختلف جامعه نه فقط بین هنرمندان. در اطلاع رسانی باید به این نکته مهم توجه داشت که کالای هنری جزو کالاهای لوکس محسوب می شود و متقاضیان بالفعل آنها افرادی هستند که سطح درآمدی نسبتا بالایی دارند.
سوم: نمی توان از وظیفه ی جامعه نسبت به هنر سخن گفت و وظیفه ی دولت را، به عنوان نهادی که در راس جامعه قرار دارد، فراموش کرد. از دیدگاه اقتصاددانانی که در زمینه ی اقتصاد هنر نظریاتی دارند، دولت باید از هنر حمایت کند. سرمایه گذاری در این عرصه در واقع نوعی سرمایه گذاری اجتماعی تلقی شده و حمایت از جامعه و دولت متمدن است. از آنجایی که مهم ترین مشکل بازار هنر، کمبود تقاضا است، حمایت دولت باید به گونه ای باشد که ضمن افزایش کیفیت هنر، هنرمندان و آثار فاخر آنها معرفی شده و محصولات هنری در سراسر کشور قابل دسترس باشد.
در پایان باید تاکید کرد تا زمانی که سلیقه ی جامعه نسبت به هنر تقویت نشود، عموم افراد نسبت به روند زایش و خلق آثار هنری آگاهی پیدا نکنند و نسبت به این محصولات علاقه مند نگردند، بازار هنر همچنان از رکود رنج خواهد برد و اقتصاد هنر با مسائل فراوان روبرو خواهد بود.